مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
شبیخون بلا بود این غم، درد است و درد و کدام مان میدانستیم نداشتنت اینقدر وسیع و تلخ و غیر قابل باور است، استاد شجریان، عالیجنابِ هنر و آواز ایران. شما عزیزترین و شکوهمندترین میراث تاریخی ما هستید که در قامت آواز و صوت داوودی تان تجلی پیدا کرد و ما را با اصالت مان آشتی داد.
چه کنیم که شما پناه ما بودید. رخ از ما برکشیدید و دامن از دست ما کشیدید و ما ماندیم این حجم بی کسی و غربت. تنهاتر شدیم. آری درست کلام حافظ را برایمان باز معنا کردید «مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم» اما همه این هوای تازه، شما و دم مسیحایی تان بود.
مگر میشود با صدای تاریخ این مرز پر گهر خداحافظی کرد!
مگر میشود وطنمان را فراموش کنیم!
آری، شما هیچ گاه فراموش نمی شوید که جاودانهاید به جادوی هنر. استاد شجریان مهربان و زیبا، خانهمان ابری ست و با رفتن تان بار دیگر خانهمان آتش گرفت، آتشی جانسوز. ما میدانیم ثروت بیکرانی که از شما باقی ماند هیچ گاه کمرنگ نمی شود که اکرانی ابدی خواهد داشت.
استاد شجریان گرانقدر، برای مرگ شما، سوگ بی معناست، چون زنده تر از همیشه اید، چرا که شما به حق فرزند ایران و صدای شما جزیی از فرهنگ کهن ایران بود و هست و خواهد ماند مانند فردوسی و حافظ و خیام و مولانا…
شما قاصدک با معنا زیستن، آزاده زیستن، پر غرور ماندن و اصیل و نجیب بودن هستید، صدای شما نهایت خوش خبری این جهان بود آنهم برای دل ما که ابرهای عالم شب و روز در آن میگریند.
ما درباره شما همان حرف استاد شفیعی کدکنی را می گوییم که جایگاه شما در آواز مانند جایگاه حافظ در شعر است و ما به همین «نمیدانم» از شما اکتفا می کنیم.

چگونه گریه سر کنیم در این سکوت سرد زمان که پر از تاریکی است. دلبر این مردمان ستم دیده و غریب بودید و رفتید و دلشدگان تان را خبر نکردید. ما رفیقان خوبی برایتان نبودیم چرا که بر ظلمی که بر شما و هنر این مرز و بوم روا داشتند سکوت کردیم.
عذرخواهی مان به قد تمام فرهنگ ایران زمین است. شخصیت بالنده و توانا، پژوهندهای زیرک و کنجکاو به همراه انسانیتی عمیق و سرشار از آزاداندیشی و آزادگیتان، هنر شما را برای ما کیمیای حیات نمود و خسروی خوبان ما شدید.
داغ بزرگ نبودنتان بر دل ایران، پایان شما نیست بلکه تازه آغاز شماست در قلب های همه ما چرا که مرگتان نهایت ارزش بخشی به مرگ بود.
استاد شجریان، شما به همه ما یاد دادید موسیقی یعنی اندیشیدن و اندیشه داشتن و هشیارانه ماندن که نهایت کمال انسانی است و این پیام بزرگ شما برای ماست چرا که خودتان اندیشهورزترین و خردمندترین سمبل موسیقی و آواز این سرزمین هستید.
مانایید و جاودانه بر تارک این خاک و به قول رفیق شفیقتان استاد علیزادهی بزرگ؛ چه کوچک، کوچکانی که چشم و گوش بستند و سیاه ماندند، تو تا ابد خواهی ماند، تا ابد خواهی خواند. عالیجناب؛ نوای شما هیچ وقت از ذهن ما پاک نمی شود مثل «آزادی» از زبان ما.
کلام آخر هم اینکه:
مرغ شب خوان که با دلم می خواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت …
ارادتمند و دوستدارتان تا همیشه