ترومای جنگ فقط در میدان نبرد شکل نمیگیرد، بلکه سالها بعد از پایان جنگ، در سکوت بازماندگان ادامه مییابد.
رنجِ پس از جنگ
جنگ، فقط در میدان نبرد رخ نمیدهد.
جنگ، پس از خاموشی بمبها، تازه در ذهنها و بدنها آغاز میشود.
وقتی خبرهای بمباران و آژیرها دیگر به صدا درنمیآیند، اما درون آدمها هنوز در وضعیت هشدار دائمی است…
وقتی خانهها دوباره ساخته میشوند، اما دلها در ویرانی خاموشاند…
وقتی کودک دیگر گریه نمیکند، اما چشمها هنوز نگاه را فراموش نکردهاند…
ترومای جنگ؛ رنجی که پس از پایان گلولهها آغاز میشود
رنج پس از جنگ، رنجی خاموش اما عظیم است. نه فقط بهخاطر آنچه از دست رفته، بلکه بهخاطر آنچه دیگر هرگز به شکل پیشین باز نخواهد گشت:
اعتماد، امنیت، معنا، آینده.
ما بهعنوان بازماندگان جنگی دوازده روزه، که برای بسیاری چون دوازده ماه و شاید ۱۲ سال گذشته است، دچار وضعیتهایی پیچیده از غمهای حلنشده، خشم فروخورده، اضطراب اگزیستانسیال، و بیپناهی روانی شدهایم.
در چنین فضاهایی، انسان نیاز دارد چیزی برای «ایستادن» بیابد:
پناهی درونی، معنایی برای زنده ماندن، و نوری برای عبور از تاریکی.
اما چگونه؟
روان زخم چیست و چطور باید با آن مواجه شد؟
معنا، نه در حذف رنج، بلکه در دیدن و ترجمهی آن است.
پاسخ در پاککردن یا انکار یا اجتناب از رنج نیست، بلکه در دیدن، معنا دادن و ترجمهکردن آن است.
روانشناسی مثبت اگزیستانسیال (Existential Positive Psychology – یا PP2.0) چارچوبی نوین برای عبور از بحرانهای عمیق روانی پیشنهاد میکند؛ بهویژه بحرانهایی که هم بدنیاند، هم اجتماعی، هم روحی، هم فلسفی.
سه ستون معنا برای عبور از ترومای جنگ
بهگفتهی پروفسور پل وانگ(وانگ، ۲۰۲۰)، بازیابی روان پس از روان زخم، مستلزم بازسازی معنا از طریق سه ستون اصلی است:
سه ستون معنا برای ایستادن دوباره پس از بحرانهای بزرگ:
1. سامانمندی (Coherence): ساختن درکی تازه از ویرانی
«بفهمم چه شد، حتی اگر ناقص»
در دل جنگ، منطق فرو میپاشد. چرا ما؟ چرا اینقدر بیپناه؟ چرا اینهمه مرگ؟
سامانمندی، یعنی یافتن روایتی انسانی برای آنچه رخ داد.
پژوهشها نشان دادهاند (آنتونوفسکی، ۱۹۸۷؛ جانوف-بولمن، ۱۹۹۲)
که بازسازی “جهان فرضی” ذهن پس از تروما، پیشنیاز سلامت روانی است. انسان باید بتواند حتی در دل ویرانی، روایت منسجمی از خودش بسازد.
پرسشهای سامانمندانه:
- من از این تجربهی تلخ چه فهمیدم؟
- جنگ چه چیزی از من گرفت، اما چه چیزی کوچک را به من یاد داد؟
- چطور میخواهم دربارهی آن با فرزندم یا نسل آینده سخن بگویم؟
2. اهمیت (Significance): بازسازی احساس ارزشمندی در جهانی بیثبات
«یادآوری کنم که هنوز اثرگذار و مهمم»
جنگ، عزتنفس انسان را سست میکند. حس بیقدرتی، بیاهمیتی، طردشدگی.
در دوران پس از جنگ، نیاز داریم ارزش و اهمیت بودنمان را دوباره زنده کنیم.
پژوهشهای زیادی در روانشناسی مثبت و روانشناسی مثبت اگزیستانسیال (سلیگمن، ۲۰۱۱؛ مارتلا و استگر، ۲۰۱۶) نشان دادهاند که بازسازی حس اهمیت، یکی از مؤلفههای اصلی معنا و تابآوری است.
پرسشهای اهمیت محور:
- آیا هنوز حضور من برای کسی مهم است؟
- چه کار کوچک و انسانی میتوانم انجام دهم که نشانهای از بازگشت زندگی باشد؟
- کدام بخش از انسانیت خود را در دل این بحران حفظ کردهام؟
حتی کمکهای ساده به بازسازی، آموزش کودکان، حمایت از سالمندان یا گوشدادن به دیگری، شکل دادن حلقههای همدلی، حمایت از افراد آسیب دیده جنگ و بحران میتواند به احیای اهمیت کمک کند.
3. هدفمندی (Purpose): تبدیل رنج به رسالت
«اکنون که زندهام، با این رنج چه کنم؟»
پس از پایان رنج، پرسشی تازه شکل میگیرد،
با این زخمها چه خواهم کرد؟
هدفمندی، یعنی بازتعریف آینده بهگونهای معنادار؛ یعنی این رنج، به دانشی، حرکتی، یا تلاشی برای بهبود جهان منجر شود (وانگ، ۲۰۲۰؛ پارک و جورج، ۲۰۱۳).
پرسشهای هدف محور:
- آیا این رنج میتواند به فهمی یا حرکتی منجر شود؟
- چه مسئولیتی در قبال مردم، آینده یا حقیقت دارم؟
- چه ارزشهایی را میخواهم حفظ یا منتقل کنم؟
بازسازی روان پس از بحران
از روان زخم تا سازندگی
روانزخم فقط با دارو یا حرف از بین نمیرود. باید معنا در آن کاشت. این معنا ممکن است:
- به شکل روایت شخصی باشد؛
- یا مشارکت در کاری کوچک؛
- یا مسئولیتی انسانی در برابر آیندهای مبهم.
چگونه دوباره انسان بمانیم؟
نتیجهگیری:
پرسش نهایی این نیست که «چگونه زنده ماندیم؟»
بلکه این است که:
«چگونه دوباره انسان بمانیم؟»
برای آنکه بمانیم و بسازیم، باید:
- بفهمیم چه بر ما گذشت (سامانمندی)
- به خود یادآور شویم که هنوز مهمیم (اهمیت)
- و تصمیم بگیریم با این رنج، چه خواهیم کرد (هدفمندی)
زیرا تنها انسان، پناه است، در دل جنگ، پس از جنگ، و در زمانهای عادی زندگی.
پیمان رحیمینژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال
• Wong, P. T. P. (2020). Existential Positive Psychology and Meaning Therapy.
• Park, C. L., & George, L. S. (2013). Finding meaning and growth after trauma.
• Janoff-Bulman, R. (1992). Shattered Assumptions: Towards a New Psychology of Trauma.
• Antonovsky, A. (1987). Unraveling the Mystery of Health: How People Manage Stress and Stay Well.
• Martela, F., & Steger, M. F. (2016). The three meanings of meaning in life: Distinguishing coherence, purpose, and significance.