حافظ شاهراه خودتعالی گری انسان امروز
بزرگداشت حافظ عزیز یعنی تکریم مقام بزرگترین عارفان و شاعران غنایی همه اعصار. ایشان برای همه ما معنایی دارد. هر ایرانی رابطهای شخصی با حافظ دارد. در این نوشتار، حافظ و حافظ خوانی را با دید روانشناسی مثبت نگر بررسی میکنیم.
فرقی نمیکند فرهیخته یا عامی، عارف یا تحصیل کرده، کافیست زبان فارسی بدانی تکههایی از خودت را با ایشان باز خواهی آفرید و انگار بخش کشف نشدهی وجودت را با غزلیاتش میشناسی.
هر جا و در شبانگاه یا سپیده دم وقتی کلامش می آید، یک احساس همدلی و همزبانی با ایشان پیدا میکنی که کمتر میشود به لحاظ روان شناختی آن را تجربه کرد. ما غرق میشویم در هزارتوی ذهن زیبای حافظ و ما را می برد تا خویشتن را دوباره بازشناسیم.
برای مطالعه مقالات بیشتر در این زمینه، می توانید به قسمت با بزرگان یه سر بزنید.
حافظ خوانی از نگاه روانشناسی مثبت نگر
حافظ یگانه تناظرها و تقارن های این جهان است که با صور خیالی که می سازد طنین انداز رازهای پنهان جهان می شود و ما را خود می کشاند.
درک و فهم مقام حضرت حافظ بسته به عرصه تفکر هر فرد، نیازمند شناخت و توجه به نمادهایی است که در شعر او تراوش دارد. زیستن با حافظ یعنی حرکت در مسیر خودتعالی گری و فهم عالم باطن که همه رویدادها را زیست میکند.
او ما را به معنای زندگی دعوت میکند به اینکه در بنیان آفرینش حضور داشته باشیم و با حضور فعالانه رمزها و رازها را به قدر فهم مان باز شناسیم.
تفسیر اگزیستانسیال رنج
حافظ تفسیری اگزیستانسیال از رنج ارایه میدهد که رنج ها به رنج اصیل و رنج هایی که زندگی را از معنا تهی میکنند مانند حرص و طمع و افزون خواهی هم میپردازد و آن را سرچشمه غم ها و رنج ها میداند و میگوید با روح تان را از این رنج ها غیر اصیل رهایی بخشید:
به هستی و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش
که نیستی است سر انجام هر کمال که هست
نگرش مثبت اما اگزیستانسیال
حافظ به نگرش مثبت اما اگزیستانسیال آدمی را به خوب زیستن و بهره یابی از عمر بدور از دنیا پرستی و مادی گرایی صرف دعوت میکند و آزادی حقیقی و راستین آدمی را در بیتعلقی به دنیا می داند:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

حافظ و معنای زندگی
انسان ها همیشه به دنبال معنای زندگی بودهاند. ویکتور فرانکل تحقق معنا را از چند طریق میسر می داند:
نخست انجام عملی یا آفرینش اثری، دوم رویارویی با چیزی با کسی (عشق).
عشق استعدادهای پنهانی که هنوز محقق نشده را آشکار میکند. عشق تنهایی شاهرایی است که میتوان با آن به اعماق وجود آدمی پی برد، هیچ کس توان مواجهه با گوهر وجود انسانی را ندارد مگر به سحر عشق.
بر همین دیدگاه میتوان گفت فرانکل روانشناس انسان گرا، یافتن معنای زندگی را منوط به درک و فهم عشق میداند و بعد خودشناسی و شکوفاسازی استعدادها و پس از آن پرداختن به جنبه شهودی عشق و تعامل و تقابل با عقل.
حافظ عزیز هم بر این باور بوده است که عشق و نیروی کیمیایی آن، تنها راهی است که وجود ناچیز آدمی را خودتعالی گری میرساند و مسیر شکوفایی و رسیدن به شخصیت والا و راستین را به او باز میبخشاید:
چو ذره گر چه حقیرم، ببین به دولت عشق
که در هوای رخت چون به مهر پیوستم
انسان تا عشق را تجربه نکند و به آن مرتبه نرسد در واقع چیزی از ماهیت خویش را نمیفهمد اما ظهور عشق باعث آگاهی و شناخت و فرا شناخت میشود و عشق آدمی را بیدار و هشیار و آگاه میکند:
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
عشق است که باعث میشود به ذات زندگی دست پیدا کنیم و باعث درک و معنابخشی به رنج ها و ناملایمات زندگی میشود باعث بازشناخت رنج ها و یافتن معنای زندگی میشود:
من شکسته بد حال زندگی یابم
در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول
پذیرفتن واقعیت و خویشتن پذیری
یکی از راه هایی که باعث می شود رنج های مان را بهتر ببینیم پذیرفتن واقعیت و خویشتن پذیری است. فرانکل می گوید:
معنای غایی و نهایی به ناچار از درک ما بیرون است.
ما باید ناتوانی آدمی را در درک معانی بی قید و شرط زندگی خردمندانه و منطقی بپذیریم و مانند حافظ بپذیریم که ما در جایی از درک جهان ناتوانیم:
چیست این سقف بلند سادهی بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
او انسان را همین طور که هست میپذیرد و با پذیرش این ناتوانی آدمی را به رضایت و دیدن ابعاد زندگی و کشف و شادی حاصل از این فهم تازه و هوشیارانه زیستن دعوت میکند:
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
شناخت هستی
از دیدگاه حافظ جهان پیچیدهترین راز و کشف آن بزرگترین واقعیت و به تعبیر مزلو شناخت هستی است. او با وجود شناخت ابعاد متعدد جهان و بیاعتباری و بیثباتی نقش دوران، هرگز آن را به میل خود تفسیر نمیکند و گاه بهجای ستیزه با آن، تسلیمش میگردد و زمانی نیز به اقتضای موقعیت، آشفتگی و بینظمی پیشه میکند.
خودپذیری او سه محور:
الف) هنر شاعری
ب) پذیرش مسؤولیت اعمال
پ) امیدواری
را شامل میگردد و عدم حالت تدافعی و احساس گناه و شرمساری در مقابل کمبودها و کاستیهای قابل اصلاح، مهمترین موضوعات ویژگی پذیرش خود، دیگران و طبیعت را تشکیل میدهند.