ذهن ما یک مهمانخانه است | استعاره مولوی از پذیرش هیجانات

پیمان رحیمی نژاد

روان‌شناس و‌ پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال

رشد فردی
بدون دیدگاه
مهمانخانه ذهن انسان در نگاه مولوی – پذیرش غم و شادی

ذهن ما یک مهمانخانه است | استعاره مولوی از پذیرش هیجانات

پیمان رحیمی نژاد

روان‌شناس و‌ پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال

رشد فردی
بدون دیدگاه

ما همه در درون خود صاحب یک مهمانخانه ذهن هستیم؛ جایی که افکار، احساسات، شادی ها و غم ها در آن رفت و آمد می کنند. مولوی با استعاره ای شگفت انگیز از ذهن، به ما یادآوری می کند که برای زندگی آگاهانه و پذیرنده، کافی است میزبان خوبی باشیم؛ بی قضاوت، با گشودگی.

ما همه صاحب مهمان‌خانه ای هستیم!

«استعاره زیبای مولوی درباره مواجهه با رنج و هیجانات در زندگی»

استعاره مهمانخانه مولانا چیست؟ ذهنی است که پذیرای همه چیز است؛ حتی آنچه دوستش نداریم.

مولوی تمثیل گویایی را دردفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می‌کند که در آن ذهن و مغز انسان مانند مهمانخانه‌ای است که دم به دم، میزبان مهمان هایی است که در آن می‌آیند و می‌روند.

مهمانخانه ذهن؛ استعاره ای از مولوی برای پذیرش هیجانات

در این مهمان‌خانه؛ مهمان‌های زیادی در حال رفت و آمد هستند. بعضی از آنها قدیمی هستند، بعضی مدام غر میزنند، بعضی عبوس و منفی بافی هستند، بعضی مدام توقعات جدیدی را مطرح میکنند، بعضی به ما انرژی و احساس خوب می‌دهند، بعضی باعث شادی ما می‌شوند بعضی ما را غافلگیر میکنند. مولانا افكار و اندیشه‌ها را به مهمان و این تن را به مهمانخانه تشبیه مى‌كند.

مهمان‌های مهمان‌خانه ذهن ما، همان اندیشه‌های شاد و ناشاد ما هستند. احساساتی که هر روز تجربه میکنیم.

مولانا می‌گوید قاعده ی انسان اهل معرفت، اینست باید هیچ اندیشه‌ای را تثبیت و قاب نگیرد، به هیچ چیز در این جهان نچسبد و هیچ چیز را دایمی نداند.

افکار و احساسات مهمان اند، نه ساکن دائمی

توصیه دقیق و روانشناسانه مولانا به ما این است که مشاهده گری را یاد بگیریم. یعنی تنها شاهد آیند و روند آن‌ها باشد. مانند میزبانی که با تمام وجود از همه‌ی مهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همراه با گشودگی و پذیرش، پذیرایی می‌کند.

روانشناسی پذیرش احساسات در آموزه های مولوی، به ما یاد می دهد غم و شادی هر دو مهمان اند؛ نه دشمنان.

انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی‌تابی نکند. رنج هایش را ببیند و مواجه شود و از تجربه رنج‌هایش غافلگیر نمی‌شود. از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه‌داشتن اش پای نفشارد یا وقتی دچار غم میشود به علت و دلیلى وارد می‌شود و صاحب‌خانه باید كه این مهمان را عزیز بدارد. ذهن آگاهی در مواجهه با رنج یعنی مشاهده گری بدون تلاش برای کنترل یا تغییر؛ فقط دیدن و پذیرفتن.

هر دمی فکری چو مهمان عزیز

آید اندر سینه‌ات هر روز نیز

فکر را ای جان، به جای شخص دان

زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان

فکرِ غم گر راه شادی می‌زند

کارسازی‌های شادی می‌کند

خانه می‌روبد به تندی او زِ غیر

تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر

می‌فشاند برگ زرد از شاخِ دل

تا بروید برگ سبزِ متصل

 

این استعاره به شما می‌گوید كه در نظر گرفتن افكار و احساساتمان به عنوان مهمانان محترم، ذهن آگاهانه و به صورت هشیارانه، زندگی‌مان را غنی تر و رضایت‌بخش‌تر می‌كند. این شعر را به آهستگی بخوانید و بگذارید در دلتان بنشیند.

ذهن آگاهی چیست و چه ربطی به شعر مولوی دارد؟

ذهن‌آگاهی به ما می‌آموزد كه نیازی نیست با افكار و عواطف دردناك بجنگیم. در عوض می‌توانیم یك روال ذهنی را انتخاب كنیم. یعنی هنگامی كه روال حل مسئله مفید است شرایط را تجزیه و تحلیل می كنیم و سعی در تغییر آن داریم و هنگامی كه روال حل مسئله دیگر مفید نیست بجای تلاش در سركوب، فرار یا تغییر افكار و احساساتمان آنها را با پذیرش و ذهنی باز مشاهده می‌كنیم. چگونه با افکار دردناک کنار بیاییم؟ راه حل مولوی و ذهن آگاهی هر دو، پذیرش بی قضاوت است، نه سرکوب.

پذیرش بدون جنگ؛ مسیر رهایی از کنترل هیجانات

ذهن‌آگاهی به ما درس ارزشمندی را در مورد خودمان یاد می‌دهد. ما بزرگتر از افكار و احساساتمان هستیم. افكار و احساسات مانند عیادت‌كننده‌هایی هستند می‌آیند و می‌روند. بعضی از آنها را دوست داریم و از بعضی از آنها بدمان می‌آید.در هر صورت می‌توانیم از آنها درس بگیریم و مهمتر از همه لازم نیست توسط آنها كنترل شویم.

ما همه در درون خود صاحب یک مهمانخانه ذهن هستیم؛ جایی که افکار، احساسات، شادی ها و غم ها در آن رفت و آمد می کنند. مولوی با استعاره ای شگفت انگیز از ذهن، به ما یادآوری می کند که برای زندگی آگاهانه و پذیرنده، کافی است میزبان خوبی باشیم؛ بی قضاوت، با گشودگی.

ما همه صاحب مهمان‌خانه ای هستیم!

«استعاره زیبای مولوی درباره مواجهه با رنج و هیجانات در زندگی»

استعاره مهمانخانه مولانا چیست؟ ذهنی است که پذیرای همه چیز است؛ حتی آنچه دوستش نداریم.

مولوی تمثیل گویایی را دردفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می‌کند که در آن ذهن و مغز انسان مانند مهمانخانه‌ای است که دم به دم، میزبان مهمان هایی است که در آن می‌آیند و می‌روند.

مهمانخانه ذهن؛ استعاره ای از مولوی برای پذیرش هیجانات

در این مهمان‌خانه؛ مهمان‌های زیادی در حال رفت و آمد هستند. بعضی از آنها قدیمی هستند، بعضی مدام غر میزنند، بعضی عبوس و منفی بافی هستند، بعضی مدام توقعات جدیدی را مطرح میکنند، بعضی به ما انرژی و احساس خوب می‌دهند، بعضی باعث شادی ما می‌شوند بعضی ما را غافلگیر میکنند. مولانا افكار و اندیشه‌ها را به مهمان و این تن را به مهمانخانه تشبیه مى‌كند.

مهمان‌های مهمان‌خانه ذهن ما، همان اندیشه‌های شاد و ناشاد ما هستند. احساساتی که هر روز تجربه میکنیم.

مولانا می‌گوید قاعده ی انسان اهل معرفت، اینست باید هیچ اندیشه‌ای را تثبیت و قاب نگیرد، به هیچ چیز در این جهان نچسبد و هیچ چیز را دایمی نداند.

افکار و احساسات مهمان اند، نه ساکن دائمی

توصیه دقیق و روانشناسانه مولانا به ما این است که مشاهده گری را یاد بگیریم. یعنی تنها شاهد آیند و روند آن‌ها باشد. مانند میزبانی که با تمام وجود از همه‌ی مهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همراه با گشودگی و پذیرش، پذیرایی می‌کند.

روانشناسی پذیرش احساسات در آموزه های مولوی، به ما یاد می دهد غم و شادی هر دو مهمان اند؛ نه دشمنان.

انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی‌تابی نکند. رنج هایش را ببیند و مواجه شود و از تجربه رنج‌هایش غافلگیر نمی‌شود. از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه‌داشتن اش پای نفشارد یا وقتی دچار غم میشود به علت و دلیلى وارد می‌شود و صاحب‌خانه باید كه این مهمان را عزیز بدارد. ذهن آگاهی در مواجهه با رنج یعنی مشاهده گری بدون تلاش برای کنترل یا تغییر؛ فقط دیدن و پذیرفتن.

هر دمی فکری چو مهمان عزیز

آید اندر سینه‌ات هر روز نیز

فکر را ای جان، به جای شخص دان

زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان

فکرِ غم گر راه شادی می‌زند

کارسازی‌های شادی می‌کند

خانه می‌روبد به تندی او زِ غیر

تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر

می‌فشاند برگ زرد از شاخِ دل

تا بروید برگ سبزِ متصل

 

این استعاره به شما می‌گوید كه در نظر گرفتن افكار و احساساتمان به عنوان مهمانان محترم، ذهن آگاهانه و به صورت هشیارانه، زندگی‌مان را غنی تر و رضایت‌بخش‌تر می‌كند. این شعر را به آهستگی بخوانید و بگذارید در دلتان بنشیند.

ذهن آگاهی چیست و چه ربطی به شعر مولوی دارد؟

ذهن‌آگاهی به ما می‌آموزد كه نیازی نیست با افكار و عواطف دردناك بجنگیم. در عوض می‌توانیم یك روال ذهنی را انتخاب كنیم. یعنی هنگامی كه روال حل مسئله مفید است شرایط را تجزیه و تحلیل می كنیم و سعی در تغییر آن داریم و هنگامی كه روال حل مسئله دیگر مفید نیست بجای تلاش در سركوب، فرار یا تغییر افكار و احساساتمان آنها را با پذیرش و ذهنی باز مشاهده می‌كنیم. چگونه با افکار دردناک کنار بیاییم؟ راه حل مولوی و ذهن آگاهی هر دو، پذیرش بی قضاوت است، نه سرکوب.

پذیرش بدون جنگ؛ مسیر رهایی از کنترل هیجانات

ذهن‌آگاهی به ما درس ارزشمندی را در مورد خودمان یاد می‌دهد. ما بزرگتر از افكار و احساساتمان هستیم. افكار و احساسات مانند عیادت‌كننده‌هایی هستند می‌آیند و می‌روند. بعضی از آنها را دوست داریم و از بعضی از آنها بدمان می‌آید.در هر صورت می‌توانیم از آنها درس بگیریم و مهمتر از همه لازم نیست توسط آنها كنترل شویم.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

در نشر آگاهی سهیم باشیم.

این مطلب رو با دوستانتان همرسانی کنید:

مطالب پیشنهادی

ما همه در درون خود صاحب یک مهمانخانه ذهن هستیم؛ جایی که افکار، احساسات، شادی ها و غم ها در آن رفت و آمد می کنند. مولوی با استعاره ای شگفت انگیز از ذهن، به ما یادآوری می کند که برای زندگی آگاهانه و پذیرنده، کافی است میزبان خوبی باشیم؛ بی قضاوت، با گشودگی.

ما همه صاحب مهمان‌خانه ای هستیم!

«استعاره زیبای مولوی درباره مواجهه با رنج و هیجانات در زندگی»

استعاره مهمانخانه مولانا چیست؟ ذهنی است که پذیرای همه چیز است؛ حتی آنچه دوستش نداریم.

مولوی تمثیل گویایی را دردفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می‌کند که در آن ذهن و مغز انسان مانند مهمانخانه‌ای است که دم به دم، میزبان مهمان هایی است که در آن می‌آیند و می‌روند.

مهمانخانه ذهن؛ استعاره ای از مولوی برای پذیرش هیجانات

در این مهمان‌خانه؛ مهمان‌های زیادی در حال رفت و آمد هستند. بعضی از آنها قدیمی هستند، بعضی مدام غر میزنند، بعضی عبوس و منفی بافی هستند، بعضی مدام توقعات جدیدی را مطرح میکنند، بعضی به ما انرژی و احساس خوب می‌دهند، بعضی باعث شادی ما می‌شوند بعضی ما را غافلگیر میکنند. مولانا افكار و اندیشه‌ها را به مهمان و این تن را به مهمانخانه تشبیه مى‌كند.

مهمان‌های مهمان‌خانه ذهن ما، همان اندیشه‌های شاد و ناشاد ما هستند. احساساتی که هر روز تجربه میکنیم.

مولانا می‌گوید قاعده ی انسان اهل معرفت، اینست باید هیچ اندیشه‌ای را تثبیت و قاب نگیرد، به هیچ چیز در این جهان نچسبد و هیچ چیز را دایمی نداند.

افکار و احساسات مهمان اند، نه ساکن دائمی

توصیه دقیق و روانشناسانه مولانا به ما این است که مشاهده گری را یاد بگیریم. یعنی تنها شاهد آیند و روند آن‌ها باشد. مانند میزبانی که با تمام وجود از همه‌ی مهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همراه با گشودگی و پذیرش، پذیرایی می‌کند.

روانشناسی پذیرش احساسات در آموزه های مولوی، به ما یاد می دهد غم و شادی هر دو مهمان اند؛ نه دشمنان.

انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی‌تابی نکند. رنج هایش را ببیند و مواجه شود و از تجربه رنج‌هایش غافلگیر نمی‌شود. از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه‌داشتن اش پای نفشارد یا وقتی دچار غم میشود به علت و دلیلى وارد می‌شود و صاحب‌خانه باید كه این مهمان را عزیز بدارد. ذهن آگاهی در مواجهه با رنج یعنی مشاهده گری بدون تلاش برای کنترل یا تغییر؛ فقط دیدن و پذیرفتن.

هر دمی فکری چو مهمان عزیز

آید اندر سینه‌ات هر روز نیز

فکر را ای جان، به جای شخص دان

زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان

فکرِ غم گر راه شادی می‌زند

کارسازی‌های شادی می‌کند

خانه می‌روبد به تندی او زِ غیر

تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر

می‌فشاند برگ زرد از شاخِ دل

تا بروید برگ سبزِ متصل

 

این استعاره به شما می‌گوید كه در نظر گرفتن افكار و احساساتمان به عنوان مهمانان محترم، ذهن آگاهانه و به صورت هشیارانه، زندگی‌مان را غنی تر و رضایت‌بخش‌تر می‌كند. این شعر را به آهستگی بخوانید و بگذارید در دلتان بنشیند.

ذهن آگاهی چیست و چه ربطی به شعر مولوی دارد؟

ذهن‌آگاهی به ما می‌آموزد كه نیازی نیست با افكار و عواطف دردناك بجنگیم. در عوض می‌توانیم یك روال ذهنی را انتخاب كنیم. یعنی هنگامی كه روال حل مسئله مفید است شرایط را تجزیه و تحلیل می كنیم و سعی در تغییر آن داریم و هنگامی كه روال حل مسئله دیگر مفید نیست بجای تلاش در سركوب، فرار یا تغییر افكار و احساساتمان آنها را با پذیرش و ذهنی باز مشاهده می‌كنیم. چگونه با افکار دردناک کنار بیاییم؟ راه حل مولوی و ذهن آگاهی هر دو، پذیرش بی قضاوت است، نه سرکوب.

پذیرش بدون جنگ؛ مسیر رهایی از کنترل هیجانات

ذهن‌آگاهی به ما درس ارزشمندی را در مورد خودمان یاد می‌دهد. ما بزرگتر از افكار و احساساتمان هستیم. افكار و احساسات مانند عیادت‌كننده‌هایی هستند می‌آیند و می‌روند. بعضی از آنها را دوست داریم و از بعضی از آنها بدمان می‌آید.در هر صورت می‌توانیم از آنها درس بگیریم و مهمتر از همه لازم نیست توسط آنها كنترل شویم.

ما همه در درون خود صاحب یک مهمانخانه ذهن هستیم؛ جایی که افکار، احساسات، شادی ها و غم ها در آن رفت و آمد می کنند. مولوی با استعاره ای شگفت انگیز از ذهن، به ما یادآوری می کند که برای زندگی آگاهانه و پذیرنده، کافی است میزبان خوبی باشیم؛ بی قضاوت، با گشودگی.

ما همه صاحب مهمان‌خانه ای هستیم!

«استعاره زیبای مولوی درباره مواجهه با رنج و هیجانات در زندگی»

استعاره مهمانخانه مولانا چیست؟ ذهنی است که پذیرای همه چیز است؛ حتی آنچه دوستش نداریم.

مولوی تمثیل گویایی را دردفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می‌کند که در آن ذهن و مغز انسان مانند مهمانخانه‌ای است که دم به دم، میزبان مهمان هایی است که در آن می‌آیند و می‌روند.

مهمانخانه ذهن؛ استعاره ای از مولوی برای پذیرش هیجانات

در این مهمان‌خانه؛ مهمان‌های زیادی در حال رفت و آمد هستند. بعضی از آنها قدیمی هستند، بعضی مدام غر میزنند، بعضی عبوس و منفی بافی هستند، بعضی مدام توقعات جدیدی را مطرح میکنند، بعضی به ما انرژی و احساس خوب می‌دهند، بعضی باعث شادی ما می‌شوند بعضی ما را غافلگیر میکنند. مولانا افكار و اندیشه‌ها را به مهمان و این تن را به مهمانخانه تشبیه مى‌كند.

مهمان‌های مهمان‌خانه ذهن ما، همان اندیشه‌های شاد و ناشاد ما هستند. احساساتی که هر روز تجربه میکنیم.

مولانا می‌گوید قاعده ی انسان اهل معرفت، اینست باید هیچ اندیشه‌ای را تثبیت و قاب نگیرد، به هیچ چیز در این جهان نچسبد و هیچ چیز را دایمی نداند.

افکار و احساسات مهمان اند، نه ساکن دائمی

توصیه دقیق و روانشناسانه مولانا به ما این است که مشاهده گری را یاد بگیریم. یعنی تنها شاهد آیند و روند آن‌ها باشد. مانند میزبانی که با تمام وجود از همه‌ی مهمانان خوانده و ناخوانده‌اش، همراه با گشودگی و پذیرش، پذیرایی می‌کند.

روانشناسی پذیرش احساسات در آموزه های مولوی، به ما یاد می دهد غم و شادی هر دو مهمان اند؛ نه دشمنان.

انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی‌تابی نکند. رنج هایش را ببیند و مواجه شود و از تجربه رنج‌هایش غافلگیر نمی‌شود. از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه‌داشتن اش پای نفشارد یا وقتی دچار غم میشود به علت و دلیلى وارد می‌شود و صاحب‌خانه باید كه این مهمان را عزیز بدارد. ذهن آگاهی در مواجهه با رنج یعنی مشاهده گری بدون تلاش برای کنترل یا تغییر؛ فقط دیدن و پذیرفتن.

هر دمی فکری چو مهمان عزیز

آید اندر سینه‌ات هر روز نیز

فکر را ای جان، به جای شخص دان

زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان

فکرِ غم گر راه شادی می‌زند

کارسازی‌های شادی می‌کند

خانه می‌روبد به تندی او زِ غیر

تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر

می‌فشاند برگ زرد از شاخِ دل

تا بروید برگ سبزِ متصل

 

این استعاره به شما می‌گوید كه در نظر گرفتن افكار و احساساتمان به عنوان مهمانان محترم، ذهن آگاهانه و به صورت هشیارانه، زندگی‌مان را غنی تر و رضایت‌بخش‌تر می‌كند. این شعر را به آهستگی بخوانید و بگذارید در دلتان بنشیند.

ذهن آگاهی چیست و چه ربطی به شعر مولوی دارد؟

ذهن‌آگاهی به ما می‌آموزد كه نیازی نیست با افكار و عواطف دردناك بجنگیم. در عوض می‌توانیم یك روال ذهنی را انتخاب كنیم. یعنی هنگامی كه روال حل مسئله مفید است شرایط را تجزیه و تحلیل می كنیم و سعی در تغییر آن داریم و هنگامی كه روال حل مسئله دیگر مفید نیست بجای تلاش در سركوب، فرار یا تغییر افكار و احساساتمان آنها را با پذیرش و ذهنی باز مشاهده می‌كنیم. چگونه با افکار دردناک کنار بیاییم؟ راه حل مولوی و ذهن آگاهی هر دو، پذیرش بی قضاوت است، نه سرکوب.

پذیرش بدون جنگ؛ مسیر رهایی از کنترل هیجانات

ذهن‌آگاهی به ما درس ارزشمندی را در مورد خودمان یاد می‌دهد. ما بزرگتر از افكار و احساساتمان هستیم. افكار و احساسات مانند عیادت‌كننده‌هایی هستند می‌آیند و می‌روند. بعضی از آنها را دوست داریم و از بعضی از آنها بدمان می‌آید.در هر صورت می‌توانیم از آنها درس بگیریم و مهمتر از همه لازم نیست توسط آنها كنترل شویم.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

در نشر آگاهی سهیم باشیم.

این مطلب رو با دوستانتان همرسانی کنید:
Tags: استعاره های اگزیستانسیال, پذیرش احساسات, پذیرش هیجانات, ذهن آگاهی, روانشناسی مولوی, شاعرانه زیستن, غم و شادی, مشاهده گری, مهمانخانه ذهن, مولوی و روانشناسی

مطالب پیشنهادی