چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

پیمان رحیمی نژاد

روان‌شناس و‌ پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال

با بزرگان
بدون دیدگاه
نگاه خیام به زندگی

چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

پیمان رحیمی نژاد

روان‌شناس و‌ پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال

با بزرگان
بدون دیدگاه

اندیشمندان جهان، با درنگ در این معمای هستی و ابهام و رمز آلودگی آن، هركس به شیوه‌ای، پندارهای خویش را بازگفته است. در نوشتارهای خود، پرسش‌هایی ژرف و شگرفی در انداخته اند.

جناب خیام در میان متفکرانی که تا امروز بشر تجربه کرده است، حسابی ویژه دارد. انگار رازآلودگی ایشان و جهانش، باعث شده است آنهایی که اهل لذت بردن از پیچیدگی ها و ژرف نگری فلسفی و حکمت گونه نیستند، به همان برداشت های سطحی از خیام بسنده کنند.

چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

برای آشنایی با نگاه این حکیم گرانقدر به زندگی، باید به تماشای این قله بلند و زیبا و سترگ و دلنشین ایشان و تفکر خیامی رفت. حیف است که برای زیستن با معنا از کنارش آسوده بگذریم. حکیم پرسشگر در توصیف این جهان اندیشناک، تصویری زیبا و فلسفی از زیستن ارایه می نماید و چنین اشاره می کند که:

اجزای پیاله ای که در هم پیوست

بشکستن او روا نمی دارد مست

چندین سر و پای نازنین و سر و دست

از مهر که پیوست و به کین که شکست؟

برای مطالعه مقالات بیشتر در این زمینه، می توانید به قسمت با بزرگان یه سر بزنید.

سه مسیر حال، آینده و گذشته

اما باید بگویم ژرفای اندیشه‌ی خیام را از عمق همین درنگ‌ها، پرسش‌ها و تردیدهای بنیادین می‌توان دریافت و شخصیت او را از لابه‌لای همین سؤالات جسارت‌آمیز می‌توان بازشناخت.

در روانشناسی مثبت نگر، مارتین سلیگمن هیجانهای مثبت و منفی انسان در سه مسیر حال، آینده و گذشته ترسیم می‌شود که تعیین کننده زندگی یک فرد در مواجهه با مسایل اوست:

هیجانهای مربوط به زمان آینده:

شامل خوشبینی، امیدواری، ایمان، و باور و اعتماد است

هیجانات مثبت مربوط به زمان حال:

هم شامل شادی، شور، آرامش، اشتیاق، هیجان، لذت و مهمتر از همه جاری بودن یا غرق شدن هیجانهایی كه مردم خود در زندگی روزمره‌شان با آن ها زندگی، می‌باشد.

هیجانهای مثبت در مورد زمان گذشته:

نیز شامل مواردی نظیر رضایت ،خشنودی، خرسندی، افتخار و آرامش میشود.(سلیگمن،2010)

خیام نیز برای گذشته و حال و آینده آدمی حرف دارد. به جرات میتوانم ادعا کنم که حرف های او، دارای یک شفافیت، دقت و صراحت مثال زدنی در توصیف واقعیت نگری آمیخته به روانشناسی مثبت نگر (روانشناسی مثبت گرا)  با چشمان باز است که در آن هم به رنج ها فرصت داده میشود و هم به امیدها.

او با تعریفی هندسه گونه و بر مبنای عوالم ریاضیات و حکمت، چنین زیبا به توصیف رفتار آدمی در ابعاد زمان می پردازد:

روزی که گذشته ست ازو یاد مکن

فردا که نیامده ست فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن

خوشباش کنون و عمر بر باد مکن

خیام

اکنون مانا و ازلی است

ممکن است ما گذشته خوبی نداشته باشیم، آینده هم معلوم نیست و در واقع آینده ای هم نداریم. ولی آیا می توان گفت که ما اکنون نداریم؟

کار گذشته و آینده تمام است، ما اکنونمان هستیم. اکنون مانا و ازلی است. خیام هیچ گاه بی مسئولیتی را ترویج نمیدهد. بلکه می خواهد در اکنون باشیم و بودنی اگزیستانسیال با همه مسئولیت هایش.

تلاقی زیبایی بین نگاه ایشان و نگاه روان شناسانی همچون سلیگمن، کابات زین، یالوم، فردریکسون، سکیزینت میهالی، درایدن و … میتوان یافت.

خیام می گوید: ما باید آن جاودانه خود را دریابیم. عالم انسان است و این انسان است که عالم است. عالم را داشتن یعنی آگاهی داشتن. عالمِ تو، همانی است که از آن میدانی و نسبت به آن آگاهی و شناخت و احساس حضور و شیفتگی دارید.

حکیم خیام، روانشناسی مثبت نگر

حکیم، شخصیتی با وجوه گوناگون بوده است، وجوهی که در هر کدام از آنها در اوج قرار داشته؛ ریاضی دان، ستاره شناس و  شاعر،  فیسلوف، روانشناس (روانشناس مثبت نگر یا به غلط مصطلح روانشناس مثبت گرا) و حکیمی که هر کسی در مواجهه با او تنها به گمان خود از وی شناخت پیدا می کند.

او به درکی از خود و تنهایی و انسانیت رسیده است که ماحصل یک شناخت عمیق، سترگ و بی بدیل و خاص است که این ردا، شایسته عالیجناب خیام و نه کسی دیگراست. او جانانه از زیستن و بودن با خودش و “خود بودن” دفاع میکند. البته “خود خیامی”، چقدر میتواند زیبا و خواستنی باشد:

گر من ز می مغانه مستم، هستم

گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم

هر طایفه به من گمانی دارد

من زان خودم، چنانکه هستم، هستم

یک آزاد اندیش واقعیت گرا

او ظهور زمان را در اکنون می بیند و جاودانگی را در اکنون می یابد و عالم را در اکنون می گنجاند. خیام از شجاعت و جرات اندیشه برخوردار است و کسی که جرات فهمیدن و شناخت از دشواری وظیفه انسانی دارد از طوفان حوادث و رخدادهای زندگی نمی هراسد.

خیام با این جرات ورزی خود را در مقام یک آزاد اندیش واقعیت گرا معرفی میکند. او خود را ساختارشکن می‌داند و هزینه ساختار شکنی اش را هم میدهد.

خیام بیشترین حرفش درباره معنای زندگی است، درباره هدف و عاملیت داشتن و امیدواری در زندگی و عمل گرایی که توام با ذهن آگاهی است.

درک ماهیت زندگی از کارهای فلسفه است و فلسفه بیش از آنکه با هر علمی در ارتباط باشد با شعر و ادبیات در ارتباط است. خیام کسی است که درباب معنای زندگی، بسیار ژرف اندیشیده است و ما مانند خیام نداریم. خیام یکی است.

خیام به تمام معنا یک انسان معنوی و یک اندیشمند است. تفکر خیامی تفکری بی نظیر و سرشار از معناست. مساله دم، زمان، بی اعتباری جهان، شادی، ذهن آگاهی و در لحظه بودن و مرگ موضوعات کلیدی خیام است.

او باور دارد انسانی که قرار است سعادتمند باشد باید رابطه خود را با این مفاهیم روشن کند. تفسیر خیام از انسان، تفسیری منحصر بفرد است:

چون عهده نمی شود کسی فردا را

حالی خوش کن تو این دل شیدا را

می نوش به نور ماه ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

بهترین راه زندگی

شادکامی لذت گرا و فضیلت گرا در تاریخچه روان شناسی شادکامی بسیار مورد توجه است. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه نیک زیستی می داند.

سلیگمن به پیروی از این تفکر، شادکامی حقیقی را رسیدن به سطح بالایی از شناسایی و رشد توانایی ها (کنجکاوی، اشتیاق به زیستن و قدردانی) در زمینه های مختلف زندگی می داند.

خیام باور دارد در گذر پرشتاب زمان، انسان ها دچار ناخرسندی و به سردرگمی آمیخته به بدبینی دچار می‌شوند. او به این باور می‌رسد كه هیچ چیز «حقیقی‌تر» از «دمی» كه در آن به سر می‌برد و لحظه‌ای كه در آن نفس می‌كشد، نیست.

پس بهترین راه زندگی را برای خود و دیگران در آن می‌بیند كه این دم را غنیمت بشمارند و فرصت خود را بیهوده از دست ندهند. خیام عزیز شادکامی و خوشی را زیباترین و ارزنده ترین لباس زمان حال می داند و آشكارا سفارش می‌كند كه:

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مُل است و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

بعد از خواندن این مقاله، خواندن این مقالات هم پیشنهاد می شود:

اندیشمندان جهان، با درنگ در این معمای هستی و ابهام و رمز آلودگی آن، هركس به شیوه‌ای، پندارهای خویش را بازگفته است. در نوشتارهای خود، پرسش‌هایی ژرف و شگرفی در انداخته اند.

جناب خیام در میان متفکرانی که تا امروز بشر تجربه کرده است، حسابی ویژه دارد. انگار رازآلودگی ایشان و جهانش، باعث شده است آنهایی که اهل لذت بردن از پیچیدگی ها و ژرف نگری فلسفی و حکمت گونه نیستند، به همان برداشت های سطحی از خیام بسنده کنند.

چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

برای آشنایی با نگاه این حکیم گرانقدر به زندگی، باید به تماشای این قله بلند و زیبا و سترگ و دلنشین ایشان و تفکر خیامی رفت. حیف است که برای زیستن با معنا از کنارش آسوده بگذریم. حکیم پرسشگر در توصیف این جهان اندیشناک، تصویری زیبا و فلسفی از زیستن ارایه می نماید و چنین اشاره می کند که:

اجزای پیاله ای که در هم پیوست

بشکستن او روا نمی دارد مست

چندین سر و پای نازنین و سر و دست

از مهر که پیوست و به کین که شکست؟

برای مطالعه مقالات بیشتر در این زمینه، می توانید به قسمت با بزرگان یه سر بزنید.

سه مسیر حال، آینده و گذشته

اما باید بگویم ژرفای اندیشه‌ی خیام را از عمق همین درنگ‌ها، پرسش‌ها و تردیدهای بنیادین می‌توان دریافت و شخصیت او را از لابه‌لای همین سؤالات جسارت‌آمیز می‌توان بازشناخت.

در روانشناسی مثبت نگر، مارتین سلیگمن هیجانهای مثبت و منفی انسان در سه مسیر حال، آینده و گذشته ترسیم می‌شود که تعیین کننده زندگی یک فرد در مواجهه با مسایل اوست:

هیجانهای مربوط به زمان آینده:

شامل خوشبینی، امیدواری، ایمان، و باور و اعتماد است

هیجانات مثبت مربوط به زمان حال:

هم شامل شادی، شور، آرامش، اشتیاق، هیجان، لذت و مهمتر از همه جاری بودن یا غرق شدن هیجانهایی كه مردم خود در زندگی روزمره‌شان با آن ها زندگی، می‌باشد.

هیجانهای مثبت در مورد زمان گذشته:

نیز شامل مواردی نظیر رضایت ،خشنودی، خرسندی، افتخار و آرامش میشود.(سلیگمن،2010)

خیام نیز برای گذشته و حال و آینده آدمی حرف دارد. به جرات میتوانم ادعا کنم که حرف های او، دارای یک شفافیت، دقت و صراحت مثال زدنی در توصیف واقعیت نگری آمیخته به روانشناسی مثبت نگر (روانشناسی مثبت گرا)  با چشمان باز است که در آن هم به رنج ها فرصت داده میشود و هم به امیدها.

او با تعریفی هندسه گونه و بر مبنای عوالم ریاضیات و حکمت، چنین زیبا به توصیف رفتار آدمی در ابعاد زمان می پردازد:

روزی که گذشته ست ازو یاد مکن

فردا که نیامده ست فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن

خوشباش کنون و عمر بر باد مکن

خیام

اکنون مانا و ازلی است

ممکن است ما گذشته خوبی نداشته باشیم، آینده هم معلوم نیست و در واقع آینده ای هم نداریم. ولی آیا می توان گفت که ما اکنون نداریم؟

کار گذشته و آینده تمام است، ما اکنونمان هستیم. اکنون مانا و ازلی است. خیام هیچ گاه بی مسئولیتی را ترویج نمیدهد. بلکه می خواهد در اکنون باشیم و بودنی اگزیستانسیال با همه مسئولیت هایش.

تلاقی زیبایی بین نگاه ایشان و نگاه روان شناسانی همچون سلیگمن، کابات زین، یالوم، فردریکسون، سکیزینت میهالی، درایدن و … میتوان یافت.

خیام می گوید: ما باید آن جاودانه خود را دریابیم. عالم انسان است و این انسان است که عالم است. عالم را داشتن یعنی آگاهی داشتن. عالمِ تو، همانی است که از آن میدانی و نسبت به آن آگاهی و شناخت و احساس حضور و شیفتگی دارید.

حکیم خیام، روانشناسی مثبت نگر

حکیم، شخصیتی با وجوه گوناگون بوده است، وجوهی که در هر کدام از آنها در اوج قرار داشته؛ ریاضی دان، ستاره شناس و  شاعر،  فیسلوف، روانشناس (روانشناس مثبت نگر یا به غلط مصطلح روانشناس مثبت گرا) و حکیمی که هر کسی در مواجهه با او تنها به گمان خود از وی شناخت پیدا می کند.

او به درکی از خود و تنهایی و انسانیت رسیده است که ماحصل یک شناخت عمیق، سترگ و بی بدیل و خاص است که این ردا، شایسته عالیجناب خیام و نه کسی دیگراست. او جانانه از زیستن و بودن با خودش و “خود بودن” دفاع میکند. البته “خود خیامی”، چقدر میتواند زیبا و خواستنی باشد:

گر من ز می مغانه مستم، هستم

گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم

هر طایفه به من گمانی دارد

من زان خودم، چنانکه هستم، هستم

یک آزاد اندیش واقعیت گرا

او ظهور زمان را در اکنون می بیند و جاودانگی را در اکنون می یابد و عالم را در اکنون می گنجاند. خیام از شجاعت و جرات اندیشه برخوردار است و کسی که جرات فهمیدن و شناخت از دشواری وظیفه انسانی دارد از طوفان حوادث و رخدادهای زندگی نمی هراسد.

خیام با این جرات ورزی خود را در مقام یک آزاد اندیش واقعیت گرا معرفی میکند. او خود را ساختارشکن می‌داند و هزینه ساختار شکنی اش را هم میدهد.

خیام بیشترین حرفش درباره معنای زندگی است، درباره هدف و عاملیت داشتن و امیدواری در زندگی و عمل گرایی که توام با ذهن آگاهی است.

درک ماهیت زندگی از کارهای فلسفه است و فلسفه بیش از آنکه با هر علمی در ارتباط باشد با شعر و ادبیات در ارتباط است. خیام کسی است که درباب معنای زندگی، بسیار ژرف اندیشیده است و ما مانند خیام نداریم. خیام یکی است.

خیام به تمام معنا یک انسان معنوی و یک اندیشمند است. تفکر خیامی تفکری بی نظیر و سرشار از معناست. مساله دم، زمان، بی اعتباری جهان، شادی، ذهن آگاهی و در لحظه بودن و مرگ موضوعات کلیدی خیام است.

او باور دارد انسانی که قرار است سعادتمند باشد باید رابطه خود را با این مفاهیم روشن کند. تفسیر خیام از انسان، تفسیری منحصر بفرد است:

چون عهده نمی شود کسی فردا را

حالی خوش کن تو این دل شیدا را

می نوش به نور ماه ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

بهترین راه زندگی

شادکامی لذت گرا و فضیلت گرا در تاریخچه روان شناسی شادکامی بسیار مورد توجه است. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه نیک زیستی می داند.

سلیگمن به پیروی از این تفکر، شادکامی حقیقی را رسیدن به سطح بالایی از شناسایی و رشد توانایی ها (کنجکاوی، اشتیاق به زیستن و قدردانی) در زمینه های مختلف زندگی می داند.

خیام باور دارد در گذر پرشتاب زمان، انسان ها دچار ناخرسندی و به سردرگمی آمیخته به بدبینی دچار می‌شوند. او به این باور می‌رسد كه هیچ چیز «حقیقی‌تر» از «دمی» كه در آن به سر می‌برد و لحظه‌ای كه در آن نفس می‌كشد، نیست.

پس بهترین راه زندگی را برای خود و دیگران در آن می‌بیند كه این دم را غنیمت بشمارند و فرصت خود را بیهوده از دست ندهند. خیام عزیز شادکامی و خوشی را زیباترین و ارزنده ترین لباس زمان حال می داند و آشكارا سفارش می‌كند كه:

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مُل است و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

بعد از خواندن این مقاله، خواندن این مقالات هم پیشنهاد می شود:

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

در نشر آگاهی سهیم باشیم.

این مطلب رو با دوستانتان همرسانی کنید:

مطالب پیشنهادی

اندیشمندان جهان، با درنگ در این معمای هستی و ابهام و رمز آلودگی آن، هركس به شیوه‌ای، پندارهای خویش را بازگفته است. در نوشتارهای خود، پرسش‌هایی ژرف و شگرفی در انداخته اند.

جناب خیام در میان متفکرانی که تا امروز بشر تجربه کرده است، حسابی ویژه دارد. انگار رازآلودگی ایشان و جهانش، باعث شده است آنهایی که اهل لذت بردن از پیچیدگی ها و ژرف نگری فلسفی و حکمت گونه نیستند، به همان برداشت های سطحی از خیام بسنده کنند.

چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

برای آشنایی با نگاه این حکیم گرانقدر به زندگی، باید به تماشای این قله بلند و زیبا و سترگ و دلنشین ایشان و تفکر خیامی رفت. حیف است که برای زیستن با معنا از کنارش آسوده بگذریم. حکیم پرسشگر در توصیف این جهان اندیشناک، تصویری زیبا و فلسفی از زیستن ارایه می نماید و چنین اشاره می کند که:

اجزای پیاله ای که در هم پیوست

بشکستن او روا نمی دارد مست

چندین سر و پای نازنین و سر و دست

از مهر که پیوست و به کین که شکست؟

برای مطالعه مقالات بیشتر در این زمینه، می توانید به قسمت با بزرگان یه سر بزنید.

سه مسیر حال، آینده و گذشته

اما باید بگویم ژرفای اندیشه‌ی خیام را از عمق همین درنگ‌ها، پرسش‌ها و تردیدهای بنیادین می‌توان دریافت و شخصیت او را از لابه‌لای همین سؤالات جسارت‌آمیز می‌توان بازشناخت.

در روانشناسی مثبت نگر، مارتین سلیگمن هیجانهای مثبت و منفی انسان در سه مسیر حال، آینده و گذشته ترسیم می‌شود که تعیین کننده زندگی یک فرد در مواجهه با مسایل اوست:

هیجانهای مربوط به زمان آینده:

شامل خوشبینی، امیدواری، ایمان، و باور و اعتماد است

هیجانات مثبت مربوط به زمان حال:

هم شامل شادی، شور، آرامش، اشتیاق، هیجان، لذت و مهمتر از همه جاری بودن یا غرق شدن هیجانهایی كه مردم خود در زندگی روزمره‌شان با آن ها زندگی، می‌باشد.

هیجانهای مثبت در مورد زمان گذشته:

نیز شامل مواردی نظیر رضایت ،خشنودی، خرسندی، افتخار و آرامش میشود.(سلیگمن،2010)

خیام نیز برای گذشته و حال و آینده آدمی حرف دارد. به جرات میتوانم ادعا کنم که حرف های او، دارای یک شفافیت، دقت و صراحت مثال زدنی در توصیف واقعیت نگری آمیخته به روانشناسی مثبت نگر (روانشناسی مثبت گرا)  با چشمان باز است که در آن هم به رنج ها فرصت داده میشود و هم به امیدها.

او با تعریفی هندسه گونه و بر مبنای عوالم ریاضیات و حکمت، چنین زیبا به توصیف رفتار آدمی در ابعاد زمان می پردازد:

روزی که گذشته ست ازو یاد مکن

فردا که نیامده ست فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن

خوشباش کنون و عمر بر باد مکن

خیام

اکنون مانا و ازلی است

ممکن است ما گذشته خوبی نداشته باشیم، آینده هم معلوم نیست و در واقع آینده ای هم نداریم. ولی آیا می توان گفت که ما اکنون نداریم؟

کار گذشته و آینده تمام است، ما اکنونمان هستیم. اکنون مانا و ازلی است. خیام هیچ گاه بی مسئولیتی را ترویج نمیدهد. بلکه می خواهد در اکنون باشیم و بودنی اگزیستانسیال با همه مسئولیت هایش.

تلاقی زیبایی بین نگاه ایشان و نگاه روان شناسانی همچون سلیگمن، کابات زین، یالوم، فردریکسون، سکیزینت میهالی، درایدن و … میتوان یافت.

خیام می گوید: ما باید آن جاودانه خود را دریابیم. عالم انسان است و این انسان است که عالم است. عالم را داشتن یعنی آگاهی داشتن. عالمِ تو، همانی است که از آن میدانی و نسبت به آن آگاهی و شناخت و احساس حضور و شیفتگی دارید.

حکیم خیام، روانشناسی مثبت نگر

حکیم، شخصیتی با وجوه گوناگون بوده است، وجوهی که در هر کدام از آنها در اوج قرار داشته؛ ریاضی دان، ستاره شناس و  شاعر،  فیسلوف، روانشناس (روانشناس مثبت نگر یا به غلط مصطلح روانشناس مثبت گرا) و حکیمی که هر کسی در مواجهه با او تنها به گمان خود از وی شناخت پیدا می کند.

او به درکی از خود و تنهایی و انسانیت رسیده است که ماحصل یک شناخت عمیق، سترگ و بی بدیل و خاص است که این ردا، شایسته عالیجناب خیام و نه کسی دیگراست. او جانانه از زیستن و بودن با خودش و “خود بودن” دفاع میکند. البته “خود خیامی”، چقدر میتواند زیبا و خواستنی باشد:

گر من ز می مغانه مستم، هستم

گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم

هر طایفه به من گمانی دارد

من زان خودم، چنانکه هستم، هستم

یک آزاد اندیش واقعیت گرا

او ظهور زمان را در اکنون می بیند و جاودانگی را در اکنون می یابد و عالم را در اکنون می گنجاند. خیام از شجاعت و جرات اندیشه برخوردار است و کسی که جرات فهمیدن و شناخت از دشواری وظیفه انسانی دارد از طوفان حوادث و رخدادهای زندگی نمی هراسد.

خیام با این جرات ورزی خود را در مقام یک آزاد اندیش واقعیت گرا معرفی میکند. او خود را ساختارشکن می‌داند و هزینه ساختار شکنی اش را هم میدهد.

خیام بیشترین حرفش درباره معنای زندگی است، درباره هدف و عاملیت داشتن و امیدواری در زندگی و عمل گرایی که توام با ذهن آگاهی است.

درک ماهیت زندگی از کارهای فلسفه است و فلسفه بیش از آنکه با هر علمی در ارتباط باشد با شعر و ادبیات در ارتباط است. خیام کسی است که درباب معنای زندگی، بسیار ژرف اندیشیده است و ما مانند خیام نداریم. خیام یکی است.

خیام به تمام معنا یک انسان معنوی و یک اندیشمند است. تفکر خیامی تفکری بی نظیر و سرشار از معناست. مساله دم، زمان، بی اعتباری جهان، شادی، ذهن آگاهی و در لحظه بودن و مرگ موضوعات کلیدی خیام است.

او باور دارد انسانی که قرار است سعادتمند باشد باید رابطه خود را با این مفاهیم روشن کند. تفسیر خیام از انسان، تفسیری منحصر بفرد است:

چون عهده نمی شود کسی فردا را

حالی خوش کن تو این دل شیدا را

می نوش به نور ماه ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

بهترین راه زندگی

شادکامی لذت گرا و فضیلت گرا در تاریخچه روان شناسی شادکامی بسیار مورد توجه است. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه نیک زیستی می داند.

سلیگمن به پیروی از این تفکر، شادکامی حقیقی را رسیدن به سطح بالایی از شناسایی و رشد توانایی ها (کنجکاوی، اشتیاق به زیستن و قدردانی) در زمینه های مختلف زندگی می داند.

خیام باور دارد در گذر پرشتاب زمان، انسان ها دچار ناخرسندی و به سردرگمی آمیخته به بدبینی دچار می‌شوند. او به این باور می‌رسد كه هیچ چیز «حقیقی‌تر» از «دمی» كه در آن به سر می‌برد و لحظه‌ای كه در آن نفس می‌كشد، نیست.

پس بهترین راه زندگی را برای خود و دیگران در آن می‌بیند كه این دم را غنیمت بشمارند و فرصت خود را بیهوده از دست ندهند. خیام عزیز شادکامی و خوشی را زیباترین و ارزنده ترین لباس زمان حال می داند و آشكارا سفارش می‌كند كه:

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مُل است و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

بعد از خواندن این مقاله، خواندن این مقالات هم پیشنهاد می شود:

اندیشمندان جهان، با درنگ در این معمای هستی و ابهام و رمز آلودگی آن، هركس به شیوه‌ای، پندارهای خویش را بازگفته است. در نوشتارهای خود، پرسش‌هایی ژرف و شگرفی در انداخته اند.

جناب خیام در میان متفکرانی که تا امروز بشر تجربه کرده است، حسابی ویژه دارد. انگار رازآلودگی ایشان و جهانش، باعث شده است آنهایی که اهل لذت بردن از پیچیدگی ها و ژرف نگری فلسفی و حکمت گونه نیستند، به همان برداشت های سطحی از خیام بسنده کنند.

چرا نگاه خیام به زندگی مثبت است؟

برای آشنایی با نگاه این حکیم گرانقدر به زندگی، باید به تماشای این قله بلند و زیبا و سترگ و دلنشین ایشان و تفکر خیامی رفت. حیف است که برای زیستن با معنا از کنارش آسوده بگذریم. حکیم پرسشگر در توصیف این جهان اندیشناک، تصویری زیبا و فلسفی از زیستن ارایه می نماید و چنین اشاره می کند که:

اجزای پیاله ای که در هم پیوست

بشکستن او روا نمی دارد مست

چندین سر و پای نازنین و سر و دست

از مهر که پیوست و به کین که شکست؟

برای مطالعه مقالات بیشتر در این زمینه، می توانید به قسمت با بزرگان یه سر بزنید.

سه مسیر حال، آینده و گذشته

اما باید بگویم ژرفای اندیشه‌ی خیام را از عمق همین درنگ‌ها، پرسش‌ها و تردیدهای بنیادین می‌توان دریافت و شخصیت او را از لابه‌لای همین سؤالات جسارت‌آمیز می‌توان بازشناخت.

در روانشناسی مثبت نگر، مارتین سلیگمن هیجانهای مثبت و منفی انسان در سه مسیر حال، آینده و گذشته ترسیم می‌شود که تعیین کننده زندگی یک فرد در مواجهه با مسایل اوست:

هیجانهای مربوط به زمان آینده:

شامل خوشبینی، امیدواری، ایمان، و باور و اعتماد است

هیجانات مثبت مربوط به زمان حال:

هم شامل شادی، شور، آرامش، اشتیاق، هیجان، لذت و مهمتر از همه جاری بودن یا غرق شدن هیجانهایی كه مردم خود در زندگی روزمره‌شان با آن ها زندگی، می‌باشد.

هیجانهای مثبت در مورد زمان گذشته:

نیز شامل مواردی نظیر رضایت ،خشنودی، خرسندی، افتخار و آرامش میشود.(سلیگمن،2010)

خیام نیز برای گذشته و حال و آینده آدمی حرف دارد. به جرات میتوانم ادعا کنم که حرف های او، دارای یک شفافیت، دقت و صراحت مثال زدنی در توصیف واقعیت نگری آمیخته به روانشناسی مثبت نگر (روانشناسی مثبت گرا)  با چشمان باز است که در آن هم به رنج ها فرصت داده میشود و هم به امیدها.

او با تعریفی هندسه گونه و بر مبنای عوالم ریاضیات و حکمت، چنین زیبا به توصیف رفتار آدمی در ابعاد زمان می پردازد:

روزی که گذشته ست ازو یاد مکن

فردا که نیامده ست فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن

خوشباش کنون و عمر بر باد مکن

خیام

اکنون مانا و ازلی است

ممکن است ما گذشته خوبی نداشته باشیم، آینده هم معلوم نیست و در واقع آینده ای هم نداریم. ولی آیا می توان گفت که ما اکنون نداریم؟

کار گذشته و آینده تمام است، ما اکنونمان هستیم. اکنون مانا و ازلی است. خیام هیچ گاه بی مسئولیتی را ترویج نمیدهد. بلکه می خواهد در اکنون باشیم و بودنی اگزیستانسیال با همه مسئولیت هایش.

تلاقی زیبایی بین نگاه ایشان و نگاه روان شناسانی همچون سلیگمن، کابات زین، یالوم، فردریکسون، سکیزینت میهالی، درایدن و … میتوان یافت.

خیام می گوید: ما باید آن جاودانه خود را دریابیم. عالم انسان است و این انسان است که عالم است. عالم را داشتن یعنی آگاهی داشتن. عالمِ تو، همانی است که از آن میدانی و نسبت به آن آگاهی و شناخت و احساس حضور و شیفتگی دارید.

حکیم خیام، روانشناسی مثبت نگر

حکیم، شخصیتی با وجوه گوناگون بوده است، وجوهی که در هر کدام از آنها در اوج قرار داشته؛ ریاضی دان، ستاره شناس و  شاعر،  فیسلوف، روانشناس (روانشناس مثبت نگر یا به غلط مصطلح روانشناس مثبت گرا) و حکیمی که هر کسی در مواجهه با او تنها به گمان خود از وی شناخت پیدا می کند.

او به درکی از خود و تنهایی و انسانیت رسیده است که ماحصل یک شناخت عمیق، سترگ و بی بدیل و خاص است که این ردا، شایسته عالیجناب خیام و نه کسی دیگراست. او جانانه از زیستن و بودن با خودش و “خود بودن” دفاع میکند. البته “خود خیامی”، چقدر میتواند زیبا و خواستنی باشد:

گر من ز می مغانه مستم، هستم

گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم

هر طایفه به من گمانی دارد

من زان خودم، چنانکه هستم، هستم

یک آزاد اندیش واقعیت گرا

او ظهور زمان را در اکنون می بیند و جاودانگی را در اکنون می یابد و عالم را در اکنون می گنجاند. خیام از شجاعت و جرات اندیشه برخوردار است و کسی که جرات فهمیدن و شناخت از دشواری وظیفه انسانی دارد از طوفان حوادث و رخدادهای زندگی نمی هراسد.

خیام با این جرات ورزی خود را در مقام یک آزاد اندیش واقعیت گرا معرفی میکند. او خود را ساختارشکن می‌داند و هزینه ساختار شکنی اش را هم میدهد.

خیام بیشترین حرفش درباره معنای زندگی است، درباره هدف و عاملیت داشتن و امیدواری در زندگی و عمل گرایی که توام با ذهن آگاهی است.

درک ماهیت زندگی از کارهای فلسفه است و فلسفه بیش از آنکه با هر علمی در ارتباط باشد با شعر و ادبیات در ارتباط است. خیام کسی است که درباب معنای زندگی، بسیار ژرف اندیشیده است و ما مانند خیام نداریم. خیام یکی است.

خیام به تمام معنا یک انسان معنوی و یک اندیشمند است. تفکر خیامی تفکری بی نظیر و سرشار از معناست. مساله دم، زمان، بی اعتباری جهان، شادی، ذهن آگاهی و در لحظه بودن و مرگ موضوعات کلیدی خیام است.

او باور دارد انسانی که قرار است سعادتمند باشد باید رابطه خود را با این مفاهیم روشن کند. تفسیر خیام از انسان، تفسیری منحصر بفرد است:

چون عهده نمی شود کسی فردا را

حالی خوش کن تو این دل شیدا را

می نوش به نور ماه ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

بهترین راه زندگی

شادکامی لذت گرا و فضیلت گرا در تاریخچه روان شناسی شادکامی بسیار مورد توجه است. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه نیک زیستی می داند.

سلیگمن به پیروی از این تفکر، شادکامی حقیقی را رسیدن به سطح بالایی از شناسایی و رشد توانایی ها (کنجکاوی، اشتیاق به زیستن و قدردانی) در زمینه های مختلف زندگی می داند.

خیام باور دارد در گذر پرشتاب زمان، انسان ها دچار ناخرسندی و به سردرگمی آمیخته به بدبینی دچار می‌شوند. او به این باور می‌رسد كه هیچ چیز «حقیقی‌تر» از «دمی» كه در آن به سر می‌برد و لحظه‌ای كه در آن نفس می‌كشد، نیست.

پس بهترین راه زندگی را برای خود و دیگران در آن می‌بیند كه این دم را غنیمت بشمارند و فرصت خود را بیهوده از دست ندهند. خیام عزیز شادکامی و خوشی را زیباترین و ارزنده ترین لباس زمان حال می داند و آشكارا سفارش می‌كند كه:

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مُل است و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

بعد از خواندن این مقاله، خواندن این مقالات هم پیشنهاد می شود:

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

در نشر آگاهی سهیم باشیم.

این مطلب رو با دوستانتان همرسانی کنید:
Tags: بزرگان, سلیگمن, شعر

مطالب پیشنهادی